طاهاطاها، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچک خوشبختی

سومین مرواریدتم دراومد

    سلام عسلم دیشب بعد از اینکه از خونه مامانی اومدیم شب تو خواب بیدار شدی و گریه کردی من مطمئن بودم میخوای دندون دربیاری اوردمت و ژل لثه رو زدم به لثهات آروم شدی و لالایی خوندم و خوابیدی صبح امروز بعد از اینکه حریره بادومت رو خوردی و قطره آهن واست مسواک زدم و بعدش لثه هات رو چک کردم دیدم بله دومین دندون جلویتم دراومد تبریک میگم عشقم . ...
15 تير 1390

بابایی

سلام بابایی   این دسته گل تقدیم شما به خاطر همه مهربونی ها و زحمت هایی که واسه من میکشی ان شاالله بزرگ شدم خودم ازتون تو وبلاگم قدردانی میکنم با هم پارک میریم سینما ، باغ وحش ، پیست دوچرخه سواری ، استخر باهم زیر بارون قدم بزنیم بدون مامان مسافرت با هواپیما برف بازی    ماهیگیری  خلاصه همه جا کلی برنامه داریم باهم  یه عالمه دوستتون دارم . از طرف طاها گله ...
14 تير 1390

سرگرمی

سعی کنید تعداد نقطه هاى تیره را در تصویر زیر مشخص کنید...   می‌توانید تعداد پاهای این فیل را بشمارید!؟   می‌توانید همچین پلکانی بسازید؟   ...
14 تير 1390

غذا خوردن طاها جون

13 تیر 90 سلام مامانم امروز فرنی درست کردم و شما 3 قاشق فرنی خوردی نشوندمت رو صندلی غذات کلی کثیف کاری کردیم دستت رو کردی تو کاسه زدی به گوشت به صندلیت منم کمکت کردم که چون اولین بارت بود بهت خوش بگذره و خدا رو شکر خوردی . دوست دارم همه چی بهت بدم بخوری.                                                              ...
14 تير 1390

تولد خاله فاطی

١١ تیر 90 سلام امشب تولد خاله فاطی من و شما از صبح کلی زنگ زدیم و تبریک گفتیم ان شاالله که 120 سال سالم و سلامت و سرزنده باشه در کنار خانواده و از راه دور میبوسیمش کادوشم باشه هر وقت دیدیمش دوستت داریم یه عالمه تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولــــــــــــــــــــدت مبــــــــــــــــــــــــارک ...
14 تير 1390

واکسن 6 ماهگی

12 تیر ٩٠ سلام الهی مامان قربونت بره این سری برای اینکه دکترت سرنگ پر شده می آورد پدرت گفت واسه اطمینان از تاریخ مصرف حتما" ببریمش مرکز بهداشت ساعت 11 بابا از سرکار اومد و رفتیم واکسنت رو زدیم اولش یه کوچولو گریه کردی ولی بعدش خندیدی گلم  اصلا" اومدیم خونه ناهار خوردیم ساعت 2 رفتیم دکتر خودت که ایشون هم لطف کردند 2.30 تشریف اوردند خداروشکر همه چی مرتب بود و گفت شما میتونید از فردا غذا بخورید و من کلی خوشحال شدم . بعد از ظهر هم عمه بهناز و نیما اومدند خونه ما کمک من خداروشکر تا ساعت 3 صبح تب نکردی 3 هم تبت 37.3 بود که سریع اوردمش پایین وقتی داشتیم با بهناز پاشویه میکردیمت بلند شدی کلی خندیدی و داد و جیغ کشیدی ساعت 5 خوابیدی و...
14 تير 1390

دومین مرواریدت درآمد

سلام آخ جون طاها جان امروز جمعه 10 تیر ماه 90 شما از بعدازظهر بی تابی میکردی و همش راه میبردمت حدس زدم میخوای دندون در بیاری و بهت کمی استامینوفن دادم شب که دست زدم و نگاه کردم دیدم بله ردیف بالا کناریات دندونت داره در میاد . مبارکه گلم   ...
11 تير 1390

خرید واسه گلم

سلام گلم پنج شنبه من و شما و بابایی رفتیم بهار واسه شما روروک خریدیم و ظرف غذا نمیدونی با چه ذوقی من و بابایی دنبال یه روروک خوشگل میگشتیم تو بهارم همش بغل بابایی بودی خیلی دوستت داره امیدوارم بزرگ شدی قدر زحمتاشو بدونی خیلی دوستت داریم گوگولم . روروک شما خیلی قشنگتر و مارک مامالاو. ...
11 تير 1390

مهمونی خونه عمه بهناز

طاها جان دیشب رفتیم خونه عمه بهناز اولش کمی از راهروشون ترسیدی و گریه کردی ولی اصلا" غریبی نکردی نیمولم واسه شما یه کتاب حیوانات و یه عروسک ویبره دار گرفته بود به خاطر دندون درآوردنت کلی دلبری کردی و خودت لوس کردی   کلا" پسر خوبی بودی کلی سرو صدا کردی واسشون و اونا هم خیلی خوشحال شدند. الهی مامان قربونت بره که اینقدر شیرینی پسرم میبوسمت   ...
9 تير 1390

مریضی کوچولو اصلا مریضی نبود خداروشکر

٥ تیر 90 سلام طاها جان شب موقع خواب احساس کردم که بینیت گرفته زود بردمت دکتر شما خواب خواب بودی وقت معاینه دکتر هم بیدار نشدی خدا رو شکر ریه ات سالم بود و گلوتم چرک نداشت ولی دکتر بهت آموکسی سیلین 250 داد که شما هم الن 2 روزه که میخوری هر12 ساعت 4 سی سی . خدارو شکر خوب خوبی. دوستت داریم یه عالمه مامان و بابات نمیذارن شما مریض بشی .
8 تير 1390